با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
داستان بازی اتفاقات پس از مرگ رونان اوکانر (Ronan O'Connor) را به تصویر می کشد. رونان اوکانر (Ronan O'Connor) یک کاراگاه حرفه ای است که در شهر Salem زندگی می کند. اتفاقات بازی از جایی آغاز می شود که رونان اوکانر به آپارتمانی مرموز وارد می شود و پس از آن به دلایلی نامعلوم از پنجره ی آخرین طبقه ی آپارتمان به بیرون پرت شده و به زمین برخورد می کند و در حال از دست دادن جانش است، در این زمان رونان اوکانر خودش را تماشا می کند و مانند هر انسان معمولی هنوز مرگ خودش و روح بودش را نپذیرفته ولی به مرور زمان به این وضعیت عادت می کند. اکنون رونان هیچ چیز را به یاد نمی آورد، چرا به آن آپارتمان رفته بود و چرا از پنجره ی به بیرون پرت شد سوالاتی هستند که ذهن رونان را به خود مشغول کرده است، از آنجا که رونان کاراگاهی زبده است قصد دارد قاتل خودش را پیدا کند و دلیل مرگش را بداند تا بتواند با آرامش مرگ را تجربه کند. ایده ی داستان بازی یکی از جالب ترین ایده ی هایی است که می توان به سراغ آن رفت و از آنجا که رونان به خوش گذرانی نپرداخته و به دنبال علل مرگش است داستان بازی را بیش از پیش پیچیده می کند. از آن جا که رونان هیچ چیز را به یاد نمی آورد (رونان تنها اطلاعی از چگونگی مرگ خود را ندارد، و بقیه ی خاطرات خود را به یاد دارد) باید از تجربه های کاراگاهی اش استفاده کند. استنباط تنها راه حل اوکانر است و او باید قدم به قدم برای حل سوال هایش استنباط کند و صحنه ها را دوباره بازسازی کند. داستان بازی پیچیدگی ها خاص خود را داراست و این موضوع و تلاش اوکانر برای یافتن پاسخ هایش باعث می شود که با یکی از غنی ترین داستان های بازی های ویدیویی روبرو باشیم. در نگاه اول داستان بازی کمی کلیشه ای به نظر می رسد اما TLoU نشان داد که از یک داستان کلیشه ای هم می توان داستان غنی ساخت و احتمالا این موضوع در مورد M:SS نیز صدق می کند.
Watch Dogs بر مبنای ایده های جدید بنیان گذاری شده است و المان های موجود در بازی کاملا جدیدی می باشند و نمونه ی آن ها تا کنون در هیچ بازی رایانه ای مطرح دیگری دیده نشده است. مهم ترین و البته جدید ترین ایده ای که در بازی وجود دارد قابلیت هک کردن است، چیزی که در اولین نمایش بازی به خوبی به تصویر کشیده شده بود و توانست خود را به عنوان المان اصلی گیم پلی و حتی داستان بازی مطرح کند. شخصیت اصلی بازی یک هکر با تجربه و البته زخم خورده به نام Aiden Pearce می باشد که قرار است از قدرت اصلی خود یعنی هک کردن در جهت انتقام گرفتن استفاده کند. Watch Dogs یک عنوان Open World است که شما را به یکی از بزرگ ترین شهر های آمریکای شمالی یعنی شیکاگو می برد، جایی که همه چیز توسط سیستم های نظارتی فاسد کنترل می شود و این جا است که باید یک قهرمان خیزش کند و شهر را از خفقان نجات دهد اما Aiden قهرمانی نیست که شما انتظار آن را خواهید داشت. یوبی سافت اعلام کرده است که نوشتن داستان Watch Dogs از حدود ۲ سال قبل از شروع مراحل ساخت بازی یعنی سال ۲۰۰۸ آغاز شد و تیم نویسندگی داستان بازی با تحقیق و پژوهش بسیار توانستند تا به موضوعی برسند که به توان آن را برای چنین بازی بزرگی گسترش داد. تیم سازنده داستان بازی را بر مبنای یک چیز ساده پایه ریزی کرده است و آن وجود سیستم های نظارتی در جامعه است. چیزی که امروزه در اکثر مناطق جهان وجود دارد و حتی در انگلستان پوستر هایی بر روی دیوار ها وجود دارد که روی آن ها اعلام شده دولت مراقب شما است. چنین مبحثی که در آن تقریبا تمام فعالیت های انسان ها زیر نظر سیستم های نظارتی است، باعث می شود تا در برخی از مواقع عده ای از مردم از این وضعیت ناراضی شوند و دست به طغیان بزنند. داستان Watch Dogs نیز دقیقا بر روی همین مسئله تاکید دارد، وجود پیش از حد سیستم های نظارتی باعث می شود که یک هکر قدرتمند دست به طغیان بزند و به کمک قدرت هک کردن خود، یک تنه با این سیستم مبارزه کند.
بازی از همان اول به شما حق انتخاب می دهد.شما می توانید چهره خود را شخصی سازی کنید دقیقا شبیه به Skyrim.انتخاب دوم شما جایی است که باید خوب یا بد را انتخاب کنید.می خواهید انسان باشید یا اهریمن؟این به شما بستگی دارد.اهریمن توانایی های بیشتری دارد و در یک کلام کار شما را راحت تر می کند اما شاید هنوز هم برخی ها در این دنیا باقی مانده باشند که خیر را به شر ترجیح دهند به هر قیمتی . اما حالا سوال اینجاست . اصلا داستان بازی چیست؟ داستان بازی از جایی شروع می شود که شما باید از فرمانروای سرزمین Vertial در برابر موجودات عظیم الجثه و بدون قلب حفاظت کنید. گروه اندکی باقی مانده اند که آخرین خط تدافعی Vertial در برابر هیولا ها به حساب می آیند . حالا که داستان بازی را فهمیدیم سوال بالا را به شکلی دیگر تکرار می کنیم. میخواهید به عنوان یک انسان سرزمین خود را نجات دهید یا به عنوان یک اهریمن به سوی دیگر اهریمنان خیزش بردارید؟ انتخاب شما بین خیر و شر هر چه باشد شما دارای یک قدرت فوق العاده هستید.آتش. در علوم راهنمایی خواندیم که یکی از منابع طبیعی نور آتش است. گفتیم نور.نور پردازی چگونه است ؟ در شب شاید ما شاهد نورپردازی حرفه ای نباشیم اما حداقل می توانیم به نورپردازی در روز امیدوار باشیم. اما علاوه بر نور پردازی فاکتور های دیگری نیز باید مد نظر باشند تا بتوان یک بازی را به خوبی توصیف کرد مانند طبیعت بازی.به طور کلی بازی ماموریت های شما غالبا در جنگل می باشند پس باید گیاهان و درختان هم به زیبایی طراحی شده باشند تا بازی جذاب شود.طراحی درختان در یک کلام عالی است. چمن ها نیز عالی تر طراحی شده اند.نکته ی جالب اینجاست که بعضا در حین ماموریت شما کلبه ای را می بینید که از چوب درختان ساخته شده است که این هم زیباست.